- پیش کسوتی
- پیشگاهی، پیش یلی، کد خدایی -1 مقامی بالاتر از مرید و فروتر از شیخ و آن یکی از درجات تصوف است: ترجمه فارسی ظهیرالدین از عوارف در صورتی که صحت داشته باشدبقرینه عصر زندگانی وسعت پیشقدمی و پیش کسوتی و شخصیت او نسبت بعزالدین ظاهر این است، قدمت و برتری در پهلوانی زورخانه
معنی پیش کسوتی - جستجوی لغت در جدول جو
- پیش کسوتی
- مقامی بالاتر از مرید و فروتر از شیخ، در ورزش، کسی که بر دیگران سابقه بیشتری در آن ورزش دارد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیشاپوش زبانزد سوفیگری، پیشا یل زبانزد زور خانه یکی از مدارج طریقتظنکه درجه پیش کسوتی دارد: اگر عزالدین از وجود چنین ترجمه ای از استاد و شیخ صحبت یا برادر طریقتی پیش کسوت خود آگاهی داشت درمقدمه کتاب خود از آن نام می برد، قدیمترین و بزرگترین پهلوان یک زور خانه که حق تقدم بر پهلوانی دارد
کسی که در زورخانه و کارهای ورزشی بیش از دیگران سابقه دارد، در تصوف مقام کسی که مقامش بالاتر از مرید و فروتر از شیخ است
((کِ وَ))
فرهنگ فارسی معین
مقدم، پیشگام، پیشرو، پیش قدم، یکی از مدارج طریقت، آن که درجه پیش کسوتی دارد، قدیم ترین و بزرگ ترین پهلوان یک زورخانه که حق تقدم در پهلوانی دارد
دست دراز کردن برای انجام دادن کاری، گرفتن چیزی پیش از دیگران، در کاری بر کسی پیشی گرفتن، برای مثال تو پیروزی ار پیش دستی کنی / سرت پست گردد چو سستی کنی (فردوسی - ۷/۲۱۱) ، بشقاب سر سفره، بشقاب خالی که در سر سفره می گذارند تا هر خوراکی را که می خواهند در آن بگذارند و بخورند
Flirtation, Flirtatiousness, Preemption
флирт , упреждение
Flirten, Vorwegnahme
флірт , попередження
flirt, preempcja
调情 , 优先购买权
flerte, preempção
flirtare, prelazione
coqueteo, coquetería, prevención
flirt, coquetterie, préemption
flirten, voorkeursrecht
การจีบ , การจองล่วงหน้า
menggoda, pendahuluan
مداعبةٌ , لطفٌ , استباقٌ
छेड़छाड़ , पूर्वसूचना
חיזור , זִכוּת קְדִימוּת
ナンパ , 先取
플러팅 , 선점
flört, flörtözlük, öncelik hakkı
uchangamfu, kuzuia mapema
ফ্লার্ট , অগ্রাধিকার
چھیڑ چھاڑ , پیش دستی
قدیمیترین وبزرگترین پهلوان یک زورخانه که حق تقدم دارد